به گزارش مشرق، «علی علوی» در یادداشت روزنامه «جوان» نوشت:
چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ایران را باید از «ربوه» به آن نگریست و این یک نگاه «معنوی» با «آخرتاندیشی» و «آینده نگری» است. هر گونه نگاه دیگری ممکن است مخاطب را دچار اشتباه کند. انقلاب اسلامی ایران را باید از سر تپه به تماشا نشست: «از سر ربوه نظر کن در دمشق.»
بیشتر بخوانید:
چرا باید در راهپیمایی ۲۲ بهمن شرکت کنیم؟
به نام نامی زهرا (س) انقلاب چهل ساله شد
دستاوردهای انقلاب از ابراهیم تا ادواردو
۱- خوب به عناصر سیاسی و اجتماعی اطرافمان نگاه کنیم. امریکا پس از پیروزی انقلاب اسلامی، با صدام و آلسعود برای جنگ با ایران قرار گذاشت و بهجز یکی دو کشور منطقه، همه را به شکل علنی و غیرعلنی در این جنگ گرد هم آورد و خود و همه اروپا را نیز به پشت کارزار آورد، حالا در چهلمین سال پیروزی انقلاب که علیالظاهر با آن همه تدارکات نباید از انقلاب اثری میبود، معاون رئیسجمهور امریکا با احمد باطبی و وزیر خارجه این کشور با مسیح علینژاد، جلسه میگذارند و عکس یادگاری میگیرند و به ما نشان میدهند تا ما و انقلاب اسلامیمان را بترسانند! بزرگ آنها یعنی رونالد ریگان که قویترین رئیسجمهور تاریخ امریکا بود، با دو قدرت اقتصادی و نظامی منطقه یعنی سعودی و صدام به ایران حمله کرد، اما دولت فعلی امریکا با علینژاد و باطبی به ایران حمله ور میشود!
۲- دولت فعلی امریکا البته این همه دست بسته نیست. او دستش برای اعترافات بزرگ باز است! در همین روزها مدام از ۷ هزار میلیارد دلاری سخن میگویند که در منطقه عموماً در عراق و برای تجهیز داعش خرج کردند، اما اعتراف میکنند که پیروز نهایی این هزینهسازیهای امریکا، ملتهای عراق و ایران بودهاند. ملت عراق از صدام رها شد و فرصت بالیدن به فرهنگ اسلامی خود را یافت و ایران نیز در همسایگی غربی خود از یک کشور متخاصم به یک کشور متحد و متعهد رسید.
۳- اگر از بالای تپه به انقلاب اسلامی بنگریم، این پیروزی را تا دورترها یعنی تا خود دمشق و لبنان و سرزمینهای اشغالی میتوان دید. هفت سال پیش «اسد باید برود» یک جمله استراتژیک سران اروپا و امریکا و سران خائن عربی شده بود. هیلاری کلینتون پشت تریبون قرار میگرفت و میگفت: «اسد باید برود.» اوباما نیز همین را تکرار میکرد. در فرانسه روزی چندبار و در انگلیس هفتهای چند بار این جمله پشت تریبونهای کاخ الیزه و دفتر نخستوزیری تکرار میشد. جهان پذیرفته بود و در داخل ایران هم عدهای بدشان نمیآمد که «اسد برود.» اما انقلاب اسلامی ایران تشخیص داد که اسد، بهانه است و تجزیه سوریه به عنوان دژ مستحکم مقابل صهیونیستها نشانه است. پس انقلاب اسلامی خواست که اسد بماند و ماند و حالا کار نتانیاهو سفر به اقصینقاط دنیاست تا باج بدهد برای آنکه سوریه از سنگر تدافعی به جبهه تهاجمی علیه صهیونیستها تبدیل نشود.
۴- انقلاب اسلامی را باید با سر افراشته دید نه سر افکنده. چنین نگرشی به ما میگوید اگر فتنه دشمن برای زمینگیر کردن انقلاب، از جنگهای بزرگ و محاصرههای اقتصادی و نظامی و لشکرکشی ناوهای هواپیمابر به خلیج فارس تغییر شکل داده و به گران کردن گوشت قرمز، ترور دانشمندان، فعال کردن ربوتها در شبکههای اجتماعی، سازوکار سیاسی دلقک گونه «فرشگرد»، مقایسه ساختمانها و مکانهای قبل از انقلاب با همان مکان بعد از انقلاب در بیبیسی و نشست و برخاست در کشور همیشه اشغال لهستان، تبدیل شده است، این یک عقبگرد تا بی نهایت برای دشمنان انقلاب اسلامی و یک «پیشرفت» برای ایران است.
۵- پیشرفت انقلاب اسلامی را نمیتوان و نباید با «پیشامدها» و تصادفات سیاسی و اجتماعی سنجید و یا همواره افقها و ایدهآلها را به رخ کشید. یک مثال ساده میزنیم! روزگاری در همین کشور میگفتند «هنر (صنعتی) ایرانی نهایتاً پختن آبگوشت بزباش است!» شاید همین تفکر هم الان با مدیریت ناتوان در پی گران کردن گوشت قرمز افتاده است تا به زعم خود همین توانایی پخت آبگوشت بزباش را هم از ایرانیان بگیرد! پیش از آن هم در عصر پهلوی میگفتند که ایرانی یک آفتابه مسی را هم نمیتواند به شکل صنعتی تولید کند. پس اگر بخواهیم انقلاب اسلامی را در مقام مقایسه قرار دهیم، باید توانایی فعلی دانشهای هوا فضا، نانو تکنولوژی، سلولهای بنیادی در علوم پزشکی و پیشرفتهای علوم شناختی را با منطق آبگوشت بزباش و آفتابه مسی سنجید، نه اینکه افق صنعتی و علمی جهان را به رخ دستاوردهای علمی انقلاب اسلامی کشید.
۶- انقلاب اسلامی در سالهای گذشته همواره از پیشرفتهای خود در آبادانی روستاها و برق رسانی و گازرسانی به مناطق محروم، افزایش شمار دانشجویان و دانشپژوهان و ارتقای بخش سلامت و کیفیت زندگی و امید به زندگی و مانند آن، سخن گفته و آن را با قبل از انقلاب مقایسه کرده است. بزرگترین ایرادی که منتقدان به این مقایسهها میگیرند، این است که باید وضع موجود را که ثمره انقلاب اسلامی است با وضع حکومت شاه «به شرط تداوم تا حال حاضر» مقایسه کرد و نه با همان زمان انقلاب که حکومت شاه متوقف شده است. این ظاهراً یک ایراد وارد است، اما در باطن قضیه، ایرادی ناوارد است، زیرا در بیشتر آنچه انقلاب اسلامی به آن افتخار دارد و آن را دستاورد خود میشمارد، رژیم پهلوی اصولاً فاقد برنامه بود و یا برنامههایی بسیار کند و تقلیدی و منطبق با خواست کشورهای قدرتمند را به اجرا در میآورد. ادعای انقلابیون این است که کشورهای قدرتمند و توسعهیافته عموماً رفتاری انحصارطلبانه با علوم و تکنولوژیهای پیشرفته دارند و شاه به عنوان یک سرسپرده هرگز نمیتوانست مسیری غیر از آنچه قدرتهای بزرگ برای ایران صلاح میدانستند، طی کند. از طرفی بسیاری از پیشرفتهای کنونی کشور به طور نسبی با شرط تداوم پهلوی قابل محاسبه است و حتی در صورت چنین محاسبهای نیز میتوان تفاوتهای بنیادین را حس کرد. اما نکته اصلی اینجاست که نظریهپردازان از منظر تاریخی و سیاسی تأکید میکنند که «پیشرفت ایران» چیزی نبود که امریکا و اروپا آن را تاب بیاورند، بنابراین حتی در صورت تداوم پهلوی باید یک ایران بسیار وابستهتر و ناتوانتر و مونتاژکاری بدون علم و استقلال برای چنین روزهایی متصور میبودیم.
۷- راز ماندگاری انقلاب اسلامی را نباید بدون در نظر گرفتن عنصر بسیار مهم دیگری تفسیر و تحلیل کرد. انقلاب ما در ۴۰ سال گذشته به حال خود رها نشده بود. ما در یک گوشه دنج جهان سکنی نگزیده بودیم و خیالمان از شرق و غرب و دشمنیهای منطقه راحت نبود. انقلاب اسلامی مثل شیری در محاصره کفتارها بود که باید آزمایشگاه پیشرفت خود را در میان آتش و خون بنا کند. در این مدت دشمن از انواع خصومتها و جنگها و تحریمها تا جذب استعدادهای علمی کشور به امریکا و اروپا برای تضعیف انقلاب دریغ نکرد. پس اگر میزان پیشرفت و راز ماندگاری انقلاب را میسنجیم، باید بدانیم در چه بستری و در چه دورهای و چگونه این کار انجام گرفت. ما یک سوم از زمان چهل ساله انقلاب را درگیر جنگ داخلی و تهاجم دشمن بودیم و جنگ سرد، اما عمیق دشمن در سه چهارم باقی مانده ادامه یافت و در تمام این مدت زیر فشار کمرشکن تحریمها قرار گرفتیم.
۸- انقلاب اسلامی، انقلاب دنیا نبود، اگرچه برای ساختن دنیای بهتر و برپاداشتن عدالت اجتماعی، قول داد و انگیزه مضاعف داشت. ناظران اندیشمند بیش از همه، عنصر «معنویت» را پایه اصلی انقلاب اسلامی ایران در ۵۷ تشخیص دادند. آنان که به انقلاب مردم ایران از بالا و از زاویه اندیشه برتر نگاه میکردند، فریاد «الله اکبر» بر پشتبامها در روزهای اوج انقلاب و راهپیماییهای تاسوعا و عاشورای ۵۷ و پس از آن فرهنگ شهادتطلبی و رویارو شدن بیقید و شرط با «مرگ در راه عقیده» را عنصر اختصاصی انقلاب اسلامی ایران در برابر انقلابهای سوسیالیستی و شبه انقلابهای قرون اخیر میدانستند.
انقلاب ایران، انقلاب مردم بود و نه انقلاب دستهها و احزاب و گروهها و مردم انقلابی بودن خود را در سالهای پس از آن در فرایند ریزشها و رویشها، تقویت کردند.
پس انقلاب را باید از فرازی دیگر نگریست، همچنان که در مثل به کسی که شهر دمشق را کوچک و مغایر با توصیفها میدید، میگفتند «از بالای تپه به دمشق نگاه کن.»